محمدمهدیمحمدمهدی، تا این لحظه: 2 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

میوه دل مامان و بابام

یه مامان معلم که عاشق نویسندگیِ

چهارمین برنج دونه

1401/6/5 1:52
نویسنده : باران
159 بازدید
اشتراک گذاری

روز اول شهریور

از نیمه های شب، یعنی اولین ساعات روز اول شهریور محمدمهدی بدنش داغ شد و کم کم تب کرد. با کمی قطره استامینوفن دمای بدنش کنترل شد و خوابید، اما وقتی نیمه های شب بیدار شدم دیدم تنش خیلی داغه...

تا صبح بیدار بود و وقتی از حالش مطمئن شدم، خوابیدم...

ظهر باباجون مجتبی اومد دنبالمون و رفتیم خونشون...

همچنان محمدمهدی بدنش داغ بود و تب داشت...

شام اونجا بودیم و بعد از برگشتنمون تبش بیشتر شد و تا صبح ادامه داشت که کاسنی و دستمال مرطوب کمی کارساز شد...

توی دو روز اول شهریور محمدمهدی هیچی به جز شیر مامانی نخورد و حسابی لاغر شد...

روز سوم شهریور عمو احمد زنگ زد و دعوتمون کرد برای شام، که بریم پیتزا بخوریم...

دم دمای غروب بود که چهارمین دونه برنج پسرک بیرون اومد و ما رو خوشحال کرد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)